Thursday, October 4, 2012

همه چیز یک طرف، کلک زدن به تو یک طرف .
آنهم وقتی که هیچیک از افکار کج و کوله ام از چشمان کنجکاو تو پنهان نمی ماند.
مثل همین دیروز، رانندگی در روز آفتابی با برف پاکن روشن:
- مامی خوشاله؟
- آره عزیزم ، مامی خیلی خوشحاله
و برف پاکن را با خجالت خاموش میکنم

و تو انگار تا متقاعد نشوی دست از سرم بر نمیداری
و لابد میدانی که این یعنی معنی زندگی من. این یعنی دو دستی دنیا را از میان بازوهای نازک تو تحویل گرفتن...
و من گاهی فکر میکنم چقدر آغوشم برای تو کوچک است وقتی اینگونه به من نگاه میکنی; عمیق و متین

No comments:

Post a Comment